Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-02@04:43:06 GMT

مترصد قضاوت مردم باشیم

تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۸۰۱۶۸۴

مترصد قضاوت مردم باشیم

آن‌طور که خودش می‌گوید مزه شهرت و جلوی دوربین بودن را سال 54 با مجموعه‌ «شهر من شیراز» چشید اما بدون تکیه بر حافظه طولانی‌مدت در دسترس‌ترین تصویر امین تارخ، شیخ حسن جوری در مجموعه‌«سربداران» است؛ نقشی که به همراه «بوعلی سینا» به پرسونای بازیگر او در تلویزیون بدل شد: تاریخی اما آشنا با مخاطب .

 «سفر سبز»، «اغماء»، «معصومیت از دست رفته»، «جراحت» و.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
.. مجموعه‌هایی است که با تصویر امین تارخ به خاطر می‌آوریم و نشانه‌ای است بر این ادعا که مخاطب تلویزیون این کارها را با اعتماد به انتخاب او جدی‌تر پیگیری کرده است. پیش از تلویزیون اما امین تارخ در تئاتر و سینما ظاهر شد. «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی که روی صحنه رفت اما نسخه سینمایی آن رنگ پرده را ندید اولین و از مهم‌ترین تجربه‌های سینمایی او بود. تجربیاتی که بعدها با دانیال «سرب» (مسعود کیمیایی)، حسام «سارا» (داریوش مهرجویی)، جلال‌الدین «مادر» و طاهر «دلشدگان» (علی حاتمی) کامل‌تر شد. در کارنامه کاری او البته کارهای زیادی از جمله «چمدان»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «رئیس»، «پرونده هاوانا»، «عشق +2» و... هم وجود دارد. غیر از بازیگری از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین فعالیت‌های او تأسیس اولین مدرسه بازیگری در تهران (کارگاه آزاد بازیگری) است. با او که خود را معلم می‌داند و پرهیز دارد از اینکه به‌عنوان استاد از او یاد شود درباره بازیگری، رؤیای ستاره شدن، ستاره‌سازی در سینما، دستمزدهای کلان بازیگران و البته بهانه این گفت‌وگو یعنی سریال «آقازاده» صحبت کرده‌ایم.  یک نویسنده یا کارگردان با نوشتن فیلمنامه یا ساخت اثر به القای معنای موردنظرش دست پیدا می‌کند. در زمینه بازیگری چقدر این امکان از طریق انتخاب نقش حاصل می‌شود؟ هر بازیگر مسئولیتی در قبال خودش دارد که به‌لحاظ حرفه‌ای انتخاب غلط نکند. معیارهایی برای تشخیص غلط و درست یک انتخاب وجود دارد و اولین آن فیلمنامه است. اینکه پیام فیلم متناسب با زمانه است و نیاز اجتماعی آن احساس می‌شود یا نه، از جمله دغدغه‌هایی است که یک بازیگر می‌تواند داشته باشد. در مقایسه با دهه 60 و 70 و نقش‌آفرینی در فیلم‌هایی همچون «مرگ یزدگرد»، «سرب»، «مادر»، «دلشدگان» و «سارا» چقدر در دو دهه اخیر پاسخ دادن به این دغدغه‌ها از طرق انتخاب نقش میسر شده است؟ فیلم‌هایی را مثال زدید که به ذات خاصیت ماندگاری دارند و تاریخ مصرف ندارند. «مرگ یزدگرد» از مقطع تاریخی می‌گوید که در طول تاریخ تکرار شده و در آینده هم می‌تواند تکرار شود اما اینکه این نگاه، چگونه تحلیل شود و به زبانی بیان شود که با مخاطب ارتباط برقرار کند و آگاهی بدهد مهم است. این فیلم یک اتفاق تاریخی تکرار شونده را به نمایش می‌گذارد و هشدار می‌دهد که باز تکرار نشود. «دلشدگان» و «سرب» هم جنبه تاریخی دارند و مربوط به این مملکت و معضلات آن در برهه تاریخی خاص هستند. «دلشدگان» در قالب قصه‌ای شنیدنی تلاش یک گروه موسیقی را برای حفظ گوشه‌ها و ردیف‌های آواز ایرانی روایت می‌کند تا توجه نسل‌های بعدی را به‌تلاش و انتخاب این افراد جلب کند. نمونه‌ این نسل سلطان آواز، محمدرضا شجریان است نه صرفاً به خاطر حضور در این اثر که حساسیت و وسواس و احساس مسئولیتش از او شخصیتی ماندگار می‌سازد. با این نگاه «دلشدگان» فیلم ارزشمندی است و به‌عنوان بازیگر حضور در آن باعث افتخار است. «سرب» راجع به مقطعی است که کشمکش‌های سیاسی عجیب و غریبی وجود دارد و باید درباره آن صحبت و تحلیل ارائه شود. «مادر» تاریخی نیست اما از مهم‌ترین واقعیت زندگی یعنی مرگ حرف می‌زند. آنقدر راجع به مرگ شیرین صحبت می‌کند که به باور تماشاگر می‌نشیند که مرگ هم بخشی از زندگی است و وقتی واقعیت آن را درک کنیم، به معرفتی می‌رسیم که پذیرش آن را شیرین می‌کند. جدا از اینکه همکاری با بیضایی، کیمیایی، مهرجویی و حاتمی فی‌نفسه افتخار است؛ اینکه در شکل‌گیری فیلم ماندگاری سهیم باشی دلگرم‌کننده است.  اگر قرار باشد در «آقازاده» ردی از همین نگاه و دغدغه را پیدا کنیم به کجا می‌رسیم. «آقازاده» یک اتفاق در سریال‌سازی است. شاید برای اولین بار هیچ خط قرمزی محدودیتی برای اثر نمایشی ایجاد نکرده است. حرف‌هایی که نمی‌شود در روزنامه‌ها نوشت در این سریال مطرح شد. درددل مردم و آنچه در ذهن داشتند بیان شد. آنقدر درست به تجزیه و تحلیل مناسبات پشت پرده سیاسی و اقتصادی پرداخت که تماشاگر خودش را در سریال پیدا کرد. این دست مناسبات خشن است اما تیزهوشی و خلاقیت نویسنده و کارگردان بستری فراهم کرد که خشونت حرف اول را نزند. عشق در کمال لطافت در بستر اصلی قصه وجود داشت و در پناه آن ارتباطات خشن و پشت پرده اقتصادی، اختلاس و معضلات پیچیده معیشتی به شکل روشنی به چشم و گوش تماشاگر رسید. تماشاگر نفسی راحت کشید که بالاخره حرفم زده شد. اینکه حرف مخاطب در سریال مطرح شود برای من جذابیت زیادی دارد.   بله «آقازاده» در دیالو‌گ‌هایش از مشکلات اقتصادی مردم گفت و به فساد در دستگاه‌های دولتی و مفسدین قوه قضائیه اشاره کرد اما از گزارش‌های روزنامه‌ای فراتر نرفت. همه این‌‌ پشت پرده‌هایی که گفتید اطلاعاتی است که مخاطب بواسطه دسترسی آزاد به اطلاعات در فضای مجازی با آن آشناست.  اما مردم پیچیدگی‌های آن را نمی‌شناختند. بارها گفته‌ام که در تاکسی، مراکز خرید، گفت‌و‌گوهای تلفنی و... این مباحث از زبان مردم شنیده می‌شود اما نمی‌شود گفت حالا که مردم می‌دانند نباید چگونگی مناسبات پشت پرده‌ مطرح شود. در فضای اجتماعی هم این حرف‌ها گفته می‌شود! بله درست است اما در این فضا خیلی حرف‌ها مطرح می‌شود که آن را بی‌اعتبار می‌کند یا گاهی اوقات به نوعی استفاده می‌شود که نمی‌توان به آن اعتماد کرد. اینکه تمامی این مباحث بدرستی در یک اثر نمایشی ارائه و تجزیه و تحلیل شود، آگاهی دهنده است و برای مخاطب هم جذابیت بیشتری دارد.  یعنی شما معتقدید تجزیه و تحلیل شده، آن هم با بیان درست نمایشی! درباره یک اثر نمایشی هیچ چیز را نمی‌شود با قاطعیت گفت. هر‌ اثری مخالفان و موافقانی دارد اما با قاطعیت می‌توان گفت هواداران این سریال بیشتر از مخالفانش بودند. خیلی‌ها با آن ارتباط گرفتند و از تماشایش لذت بردند. بخشی از هنر، لذت بخشیدن به تماشاگر است. من معتقدم درصد بالایی از مردم لذت بردند و آگاهی گرفتند و اینها مؤلفه‌های کمی نیست، اهمیت زیادی دارد.  گفت‌وگوی بیشتر در این باره به حوزه نویسنده و کارگردان مرتبط می‌شود. راجع به نقش «حاج رضا» و پذیرش آن صحبت کنیم. این نقش شبیه اغلب نقش‌های شما میل رفتن به سوی آرامش عرفانی دارد که نمونه درخشانش را در جلال‌الدین «مادر» و طاهر «دلشدگان» دیدیم و بعدتر در آثار مناسبتی مثل «اغماء»، «معصومیت از دست رفته»، «جراحت»، «سفر سبز»، «رهایم کن» و... تکرار همین احوال را می‌بینیم. طبیعی است که تماشاگر «حاج رضا» را از بازیگری که شبیه این نقش‌ها را از او دیده، بهتر قبول کند. همین که آقای عنقا علاقه داشت من این نقش را بازی کنم نشانگر آن است که نگاهی به کارهای گذشته‌ام داشته است. در مصاحبه‌ای هم گفتند که حاج رضاهای زیادی در آثار نمایشی دیده شده اما حاج رضای «سفر سبز» تأثیرگذارتر بود. به همین دلیل حتی اصرار به استفاده از نام «حاج رضا» داشتند تا بهره‌ای از کاراکتر «سفر سبز» داشته باشد. اگرچه حاج رضای«آقازاده» محصول نوشته حامد عنقا و هدایت‌ها و حمایت‌های کارگردان است. حاج رضایی که اگر جنگ رفته با اعتقاد رفته و اگر کنار کشیده به خاطر همین اعتقاداتش است، یک جاهایی تشخیص داده فعال نباشد و صرفاً ناظر باشد و جاهایی صلاح دیده به ماجرا ورود کند. نمونه شبیه او در جامعه ما حضور دارند. گر چه تعداد آدم‌هایی از جنس بحری بیشتر است اما حاج رضاها هم هستند ولی تعدادشان بسیار کم است. کسانی را می‌شناسم که با قطع نخاع و آسیب‌های به‌جا مانده از جنگ گوشه‌ای بی‌توقع زندگی‌ می‌کنند بدون اینکه نظری به برداشت‌های مادی و قدرت داشته باشند. کامنت‌های بسیاری بخصوص از نسل جوان دریافت کردم که حسرت حضور حاج رضاها را می‌خوردند. وقتی کاراکتری با این همه خصوصیات مثبت تبدیل به آرزو می‌شود معنی‌اش این است که یک چیزی می‌لنگد. این لنگیدن را تماشاگر بدرستی می‌فهمد. به اعتقاد من، حاج رضا تأثیری را که باید بگذارد در حد پرداخت کاراکتر به وسیله کارگردان و نویسنده گذاشت. در این تأثیر من هم سهم اندکی داشتم.  اما قبول دارید چند وجهی نیست، گاهی اغراق‌آمیز می‌شود و ممکن است واپس‌زدگی ایجاد کند.  می‌گویید حاج رضا چند وجهی نیست؟  بله و زیادی سفید است. قبول ندارم که حاج رضا تک بعدی بوده باشد. کاراکترهایی هستند که قرار است خوب مطلق باشند برای اینکه بد مطلق هم تجزیه و تحلیل شود. این درست است که کسی سفید سفید نیست و کسی هم سیاه سیاه نیست. یک جا در حد اشاره از سوی بحری به حاج رضا خطاب می‌شود که تو هم همه جا بودی و خودت را کنار کشیدی، اگر جایی جلسه مهمی بود تو هم دعوت شدی و شرکت داشتی. ممکن است بگویید اینها که اشاره‌وار است اما همین‌ اشاره‌ها و همین که به ماجرای حسن ورود می‌کند و شهادت می‌دهد یعنی مسئولیت سرش می‌شود، پس می‌تواند خوب مطلق نباشد. در سیاهی هم شرکت می‌کند و نقش خودش را دارد. در ادامه پاسخ به سؤال شما باید بگویم به‌لحاظ نمایشی اتفاق بدی نیست که کسی ظلمت را نشان بدهد و دیگری نور را. یک نفر ظلم را نشان دهد و کس دیگر عدالت را. چیستی و ماهیت نور و سیاهی باید در قالب کاراکترهای مختلف شناسانده شود. اما همین وجه اعتراضی هم که اشاره می‌کنید فی نفسه ویژگی مثبتی است. اگرچه در جامعه ما این اعتراض‌ها بیشتر از جانب کارگرزاده‌ها بوده تا آقازاده‌هایی از جنس حامد و پدرش. می‌خواهید بگویید این وجه اعتراضی شما را ترغیب به قبول نقش کرده؟ حاج رضا معترض است و در همان خلوتکده خودش هم پیوسته این ویژگی و ادب کردن را دارد. به حسن می‌گوید مگر بازپرس را شما تعیین می‌کنید! مگر بازپرس‌ها به دهان شما نگاه می‌کنند! به جای اینکه نگران بنز ضدگلوله و تعداد محافظ‌ تان باشید، بروید در خیابان و زندگی مردم را ببینید. این فرهنگ اعتراضی از جانب حاج رضا در طول فیلمنامه جاری است. مقصودم این است که حاج رضا به معنای عارفی که گوشه عزلت نشسته و کاری به مناسبات اجتماعی ندارد، روزی چند عدد بادام می‌خورد، سختی می‌کشد و.... عارف نیست اما اعتقاد عارفانه دارد، شبیه بسیاری از شخصیت‌های صاحب اعتقادی که در ایران زندگی می‌کنند و عرفان پنهان و آشکار دارند. پیش از این گفته بودید که فیلم‌هایی با این خصوصیات در انتخاب شما برای پذیرش نقش جایی ندارند؛ سیاسی، سفارشی و تجاری. «آقازاده» برخلاف این مانیفست شما در پذیرش نقش نیست؟  به‌خاطر ندارم، چنین چیزی را با چنین صراحتی گفته باشم. برخی فیلم‌ها تبلیغات یکطرفه صرف است، یعنی تبلیغات یک شخصیت یا نگاه است. اگر این نگاه تکیه بر مناسبت سیاسی باشد که همه‌گیر هم نیست طبیعی است که احتمال بدهم سفارشی است و صلاح بدانم در آن نباشم. درست است که بازیگر کارش بازیگری است و باید کارش را بکند، اما واقعیت این است که باید مترصد نگاه و قضاوت مردم هم باشد و به سؤال آنها پاسخ بدهد که‌ داری چه چیز را به من القا می‌کنی؟ می‌خواهی از نگاهی غیرقابل دفاع حمایت کنی؟ یا این قضاوت را از آنها بپذیرد که به‌عنوان یک بازیگر اگر در این جریان شرکت نمی‌کردی بهتر بود! از جانب من این دست رعایت‌ها در انتخاب نقش وجود دارد. قبل از صحبت راجع به اما و اگرهای بازیگری بگویید چطور شد که به بازیگری علاقه‌مند شدید؟ کلاس اول متوسطه بازیگری را شروع کردم. در دبیرستان حیات شیراز. دیدن بازی احمد سپاسدار، جمشید اسماعیل‌خانی، مجید افشاریان، قدرت‌الله پدیدار و حمید مظفری باعث شد به بازیگری تئاتر علاقه‌مند شوم. برای شروع هم به همان‌ها مراجعه کردم و آنها دستم را گرفتند. در 14 سالگی نقش نوجوانی کوروش کبیر را بازی می‌کردم. سال ششم متوسطه تصمیم گرفتم کار نکنم و تکیه‌ام بر ادامه تحصیل باشد. هرسال 10-11 تجدید می‌آوردم اما آن سال باید یک‌ضرب قبول می‌شدم تا به دانشکده راه پیدا کنم. فهمیده بودم که بهترین روش برای ادامه مسیر، یادگیری آکادمیک است. مثل هرشهرستانی دیگری تشخیص دادم که اتفاقات اصلی در تهران می‌افتد. تصمیم گرفتم هر طور شده باید خودم را به عرصه آکادمیک شهری که اتفاقات هنری در آن جاری است برسانم. آن سال بدون تجدیدی و با معدل 15 و خرده‌ای قبول شدم. اتفاق غریبی بود. تشویق‌های مادرم خیلی مؤثر بود. اگر پیگیری او نبود موفق به گرفتن دیپلم هم نمی‌شدم. ما خانواده مرفهی نبودیم. حتی سر پرداخت شهریه مادرم با مسئولان فرهنگی چانه‌زنی می‌کرد تا 98 تومان را تبدیل به 8 تومان کند. با همین مرارت‌ها وارد دانشکده شدم و با دکتر کوثر آشنا شدم. به لحاظ حرفه‌ای هر چه دارم و ندارم از ایشان است.  آن روزها رؤیای ستاره شدن داشتید؟ اصلاً به این چیزها فکر نمی‌کردم. موقعی که در تهران تئاتر کار می‌کردم، تمام حسم این بود که من خوشبختم. من همان را می‌خواستم. «لورنزاچیو» و «اتللو» را که کار کردم فکر می‌کردم من دنبال همین بودم و از کار لذت می‌بردم. سال 54 در سریال ۱۳ قسمتی «شهر من شیراز» هم شهرت را مزه کردم و هم جلوی دوربین بودن را.  اساساً موافق ستاره‌سازی در سینما هستید؟ به‌شرط این که ستاره را به‌زور و تعارف تحمیل نکنند. استار به وسیله و انتخاب مردم ساخته می‌شود. مردم تشخیص می‌دهند چه‌کسی ستاره است و چه‌کسی نیست. هیچکس تصمیم نگرفت که شهاب حسینی و نوید محمدزاده را ستاره کند. آنقدر خوب رشد کردند و هنرشان را ارائه دادند که ستاره شدند. چه بخواهند و چه نخواهند اینها ستاره هستند. ستاره‌هایی که در بازیگری تأثیرگذار هستند. فقط به تیپ و قیافه نیست. گو اینکه هر دو آنها ماشاءالله زیبا هم هستند. اما کسی راجع به چهره‌شان تبلیغ و صحبت نکرد. هرجا حرف از شهاب حسینی و نوید محمدزاده بود حرف بازیشان بود. هنر بازیگری‌شان از آنها ستاره ساخت. بدیهی است که آنها در فروش و انتقال مفاهیم نهفته در فیلم و... تأثیر دارند. اصلاً مخالف ستاره‌سازی نیستم و حمایت هم می‌کنم. یعنی شما بر این باور هستید که بازیگران مؤلفه تعیین‌کننده در فروش فیلم هستند؟ فیلم باید فیلم قابل دفاعی باشد تا ستاره هم سهم خودش را داشته باشد. یک فیلم بد را 10 ستاره هم نمی‌توانند نجات دهند. فیلمی که فیلمنامه و کارگردان و بازیگران خوب دارد مطمئناً ستاره‌هایش سهم خوبی در فروش آن خواهد داشت. فیلمی بدون این پارامترها با یک ستاره که چه عرض کنم، هشت خورشید هم نجاتش نمی‌دهد.  با این نگاه حتماً دستمزدهای کلان بازیگری را هم تأیید می‌کنید. چه دستمزد کلانی خانم! کی گفته دستمزد کلان. تصور کنید یک نفر برای سریالی 3 میلیارد بگیرد. حساب کنید قبل از این سریال چند ماه و چند سال بیکار بوده است. نه این که فیلم و سریالی پیشنهاد نشده باشد او نخواسته هر پیشنهادی را قبول کند. بعد از این سریال هم ممکن است یک سال بیکاری بکشد. حالا دستمزدی که گرفته را تقسیم بر تعداد ماه‌های بیکاری کنید، رقم عجیب و غریبی نمی‌شود. باید نگرانی نسبت به آینده را هم به این دغدغه‌ها اضافه کرد. 45 سالگی را که رد کنی دیگر از دستمزدهای خوب خبری نیست. خیلی از بازیگران برای حمایت از تهیه‌کننده دستمزدهای کم دریافت کرده‌اند اما در آخر بازنده کسی است که دستمزد کمتری گرفته است.   این روزها که ستاره‌های سینما بیکار نمی‌مانند. همین امسال با وجود شیوع کرونا خیلی‌هایشان با ترافیک کاری مواجه بودند. مسأله و مشکلی که وجود دارد بالا رفتن سرمایه تولید فیلم است که ناعادلانه تقسیم می‌شود و بیشترین سهم به بازیگران می‌رسد.  ربطی ندارد. حرفی که می‌خواهم بزنم مقایسه درست و جامعی نیست اما شاید بهتر منظور من را برساند. خیلی‌ها وارد تجارت می‌شوند اما آنهایی که هوش اقتصادی دارند و درست عمل می‌کنند برنده این میدان هستند و تاجرهای موفقی می‌شوند. این تقصیر آدم باهوش نیست. تقصیر آدم کم‌هوش و کم‌حواس است. آدم باهوش می‌داند چه انتخابی درست است.  در کارگاه‌های بازیگریتان چقدر راجع به این مباحث صحبت می‌کنید. مثلاً به‌جز تکنیک‌های بازیگری درباره ظرفیت ستاره شدن هم صحبت می‌کنید؟ بله، تا آنجایی که گوشی برای شنیدن و هوشی برای فهمیدن باشد. همیشه گفته‌ام که همه چیز را از همین زیرزمین (کارگاه آموزشی) تجربه کنید. سختی حرفه و این سرما و گرما را تحمل  نکنید بلکه از آن لذت ببرید. آمادگی پیدا کنید برای بازی در چله زمستان و سرمای ده درجه زیر صفر کویر اطراف یزد و کاشان، یا تجربه‌ای باشد برای گرمای بالای 50 درجه آبادان. بنابراین از اینکه با فعالیت بدنی خیس عرق می‌شوید گلایه نکنید، باید کنار بیایید و اصلاً لذت ببرید. چند سال پیش به یکی از هنرجوهایم گفتم تو بازیگر خوبی می‌شوی اما الان نه! 10 سال دیگر. خودش می‌گفت آن شب سرم را به دستم گرفته بودم که چطور این 10 سال را تحمل کنم. روزی که کاندیدای سیمرغ شد دقیقاً 30 سالش بود. خیلی هم خوش درخشید. تحمل و صبوری کرد البته نه به این معنا که 10 سال کار نکند بلکه دست از تلاش برنداشت. باید فیلم ببینید، خودتان را به تئاتر نزدیک کنید حتی اگر هدفتان سینما باشد. در تئاتر است که بازیگر استخوان می‌ترکاند، معضلات بیان و بدن و خلاقیت را عملاً مشاهده و تجربه می‌کند. هروقت هم بازیگر مطرحی شدید فکر نکنید کار تمام شده تازه از این به بعد مسئولیت‌تان سنگین می‌شود و باید بیشتر مراقبت کنید. باید به‌روز باشید و هیچ وقت تصور نکنید که به قله رسیده‌اید. هر چقدر شناخته‌تر شدید باز باید باور کنید در دامنه کوه هستید. هنوز تپه‌های دیگری مانده که به کوه و قله برسید.  عموماً چقدر پیش‌بینی‌تان راجع به آینده بازیگری درست است؟ مثلاً راجع به ترانه علیدوستی فکر می‌کردید چنین بازیگر درخشانی شود؟ دقیقاً فکر می‌کردم. دو سه باری اتفاق افتاده که در اتودهای بداهه و گروهی سر کلاس متوجه شده‌ام. مثلاً از میان سه نفر، یکی کارش درست است و دو نفر دیگر کمکی نمی‌کنند و انرژی او را هم می‌گیرند. در این مواقع خودم وارد شدم تا جایی که عقلم رسیده و توانم یاری کرده تلاش کردم به سمت و سوی درست‌تری هدایت شود. در صورت نیاز گاهی با بچه‌ها همراهی می‌کنم اما این که مثل یک پارتنر کنارشان قرار بگیرم به ندرت پیش می‌آید. یکی از این آدم‌ها ترانه علیدوستی است و دیگری بیتا بادران.  یک بازیگر این توانایی را دارد که تشخیص دهد آدم‌ها کجا خودشان هستند و کجا نقش بازی می‌کنند. بله. این توان را مطمئنم که دارم.  برخی می گویند ما جامعه ایران خیلی نقش بازی می‌کنیم؟ اوه. تا دلتان بخواهد. علاوه بر اینکه همه داریم برای هم بازی می‌کنیم برخی وقت‌ها به شکل جدی همدیگر را فریب می‌دهیم. قصد توهین ندارم و امیدوارم برداشت بدی از حرف‌هایم نشود اما فکر می‌کنم بس که اختلاس و دزدی‌های کلان دیده‌ایم این سوء‌تفاهم پیش آمده که می‌توانیم دست در جیب هم بکنیم.  چندی پیش بازار حرف و حدیث‌ها راجع به سوء‌استفاده مالی و اخلاقی از علاقه‌مندان بازیگری گرم شد. چطور می‌شود راجع به این مسائل صحبت کرد که از یک سو ذهنیت منفی نسبت به اهالی سینما ایجاد نشود و خانواده‌ها تصور نکنند که فضای سینما آلوده است و هم در عین حال هشداری باشد برای آنهایی که خام‌دستانه و خیال‌پردازانه در سودای ستاره شدن هستند؟ در یک کلام می‌گویم غیر از درصد بسیار اندکی، فضای بازیگری سینما از دیگر فضاهایی که در جامعه هست بسیار سالمتر است

نام پرافتخار

در دهه شصت، سال‌هایی که ورود بازیگران جوان و خوش‌چهره به سینما و تلویزیون اگر ممنوع نبود، محدود بود، بسیاری از بازیگران میانسال پیش از پیروزی انقلاب نقش‌های اصلی فیلم‌ها و سریال‌ها را بازی می‌کردند. تعداد جوان اول‌ها کم بود. فرامرز قریبیان و بیژن امکانیان جوان اول اغلب تولیدات سینمای ایران بودند. اکبر زنجان‌پور، داوود رشیدی، عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی و... بازیگران مرد پرکار آن روزها بودند. در دهه شصت، تلویزیون رسانه‌ای پرمخاطب بود، امین تارخ که سابقه تئاتری داشت و با «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی به سینما آمده بود، چهره‌ای موجه و البته جذاب بود. موجه از این جهت که سیما و نامش تداعی کننده گذشته نبود و سابقه و کارنامه‌اش وجهی فرهنگی داشت. او با دو سریال تاریخی آن سال‌ها که پربیننده هم بودند، خیلی زود به شهرت و محبوبیت رسید. نقش شیخ حسن جوری در «سربداران» (محمدعلی نجفی) و ابن سینا در «ابوعلی سینا» (کیهان رهگذار) او را به ستاره‌ تبدیل کرد. پس از آن روزهای پرکاری در سینما شروع شد. تارخ، انتخاب‌هایی درست داشت و با کارگردان‌های شاخص آن سال‌ها همکاری کرد. به‌عنوان بازیگر حرفه‌ای، طیف‌های مختلفی از نقش‌ها را تجربه کرد. از جلال، روشنفکر آرام «مادر» تا خلیل سهرابی پدر آشفته «پرنده کوچک خوشبختی». از دانیال در «سرب» تا حسام در «سارا»، دنیایی فاصله بود و تارخ در همه این فیلم‌ها، بازی استاندارد داشت. صدای خوب، لحنی مناسب و دریافتی درست از نقش‌ها و فضای کارها باعث می‌شد تارخ بازیگری با کمترین نقطه ضعف در کارنامه باشد. نام او در دهه شصت و هفتاد، می‌توانست نشان دهنده کیفیت یک فیلم باشد، با ظهور ستاره‌های جوان در اواخر دهه هفتاد و تغییر فضای فیلم‌ها در دهه هشتاد، طبیعی بود که تارخ هم کم کارتر شود. اما همه کارنامه تارخ به بازی‌هایش در سینما محدود نمی‌شود، او چند شاه نقش در تلویزیون دارد که شاید کمتر درباره‌اش صحبت شده است. بازی در نقش حاج رضا در سریال «سفر سبز» (محمدحسین لطیفی) نقطه عطفی برای تارخ بود. بازی در نقش مردی معتقد و سنتی، اما با اجرایی تازه، این تیپ را به شخصیتی تبدیل کرد که نوع سلوک و شیوه زندگیش برای تماشاگر قابل باور و دوست داشتنی است. در «معصومیت از دست رفته» (داوود میرباقری) شوذب نقشی پیچیده و جذاب بود. مردی که از ایمان و اعتقاد می‌گذرد و دل به دنیا می‌سپارد، تارخ این دگرگونی و تحول را طوری نمایش می‌دهد که باور پذیر است. یکی از بهترین نقش آفرینی‌های او با نقش بزرگ در مجموعه «جراحت» (محمدمهدی عسگرپور) رقم خورد. این مجموعه پربیننده نام تارخ را دوباره بر سر زبان انداخت. سکانس درگیری بزرگ و اسماعیل (علی عمرانی) و رودررویی دو برادر از فصل‌های دیدنی این مجموعه است. امین تارخ در همه این سال‌ها که نسلی از بازیگران را آموزش داده و این، بخشی مهم از کارنامه حرفه‌ای اوست، ارتباطش را با دنیای بازیگری قطع نکرده است. در تلویزیون بیش از سینما مقابل دوربین بوده، اما همان استاندارد و کیفیت را می‌توان در کارش دید. بدون این که گذشت زمان و بالا رفتن سن، خدشه‌ای به این کیفیت وارد کرده باشد. حفظ این اعتبار و جایگاه، کاری سترگ بوده که از هر بازیگری برنمی‌آید.  

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: تجزیه و تحلیل مرگ یزدگرد ستاره شدن امین تارخ پشت پرده سفر سبز حرفه ای حاج رضا فیلم ها حرف ها نقش ها آن سال سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۸۰۱۶۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است

با این بازیگر گفت‌وگویی داشتیم.

شما در سریال نون‌خ با ظاهری متفاوت حضور داشتید. یکی از سکانس‌های مورد توجه بازی شما در این سریال زمانی است که با یک چرخش روی ویلچر شخصیت‌های دیگر را غافلگیر می‌کنید. چگونه به اجرای این صحنه رسیدید؟ 
خدا را شاکرم که آن سکانس به‌خوبی انجام شد و مورد توجه بینندگان سریال قرار گرفت. طوری که تقریبا همه از من می‌پرسند که آیا آن پرش از روی ویلچر کار بدلکار بوده یا نه؟ از آنجایی که ورزش جزو لاینفک زندگی من است و در پرواز با پاراگلایدر، شنا، اسکی، تنیس، به شکل حرفه‌ای کار کرده‌ام، بنابراین آمادگی بدنی خوبی برای انجام حرکاتی اینچنین دارم و امیدوارم در آینده نقش‌هایی نوشته شوند که بیشتر بتوانم از توانمندی‌های جسمانی خود در ارائه آن نقش‌ها بهره بگیرم.

بازیگران نون‌خ چند فصلی است که با مخاطبان همراه هستند اما شما در این فصل به قصه اضافه شدید. ماجرای همراهی‌تان به این گروه چگونه رقم خورد؟
گروه کارگردانی نون‌خ تصمیم به انتخاب من برای بازی در این سریال گرفتند و دلیل پذیرفتن نقش از جانب من در ابتدا شخص خود سعید آقاخانی در سمت کارگردان بوده است، چراکه ایشان از همکاران بسیار خوب و قدیمی هستند. علاوه بر آن موفقیت این سریال طی سال‌های گذشته که به یک برند تبدیل شده، قطعا در انتخاب من تأثیرگذار بوده است. خرسندم از این‌که نقشی را در این سریال و در کنار دوست قدیمی خود در مقام کارگردان، عهده‌دار بودم. همچنین تهیه‌کننده این کار آقای فرجی که از مدیران قدیمی با شناسنامه قابل قبول بودند، از دیگر دلایل حضور من در سریال نون‌خ است.

با توجه به گریم متفاوت‌تان در این نقش مخاطبان چه بازخوردی داشتند؟
بازخوردی که از حضور در مجموعه نون‌خ داشتم، فوق‌العاده عالی بود و مثل همیشه مردم به من لطف داشتند. شکر خدا بینندگان سریال، با این نقش ارتباط بسیار خوبی برقرار کردند، هرچند در ابتدا و با توجه به گریم سنگین نقش من در سریال، برخی مخاطبان به من خرده گرفتند که چرا چنین نقش بی‌حال و بی‌رمقی را انتخاب کرده‌ام اما بعد از این‌که چند قسمت از سریال پخش و کاراکتر اصلی من در نون‌خ نمایان شد، همگی اذعان داشتند که نقش من در سریال عالی بوده و الان منتظرند که کاراکتر تانیا دوباره به ادامه قسمت‌های سریال بازگردد. مخاطبان دائم از من سؤال می‌کردند، حالا که تانیا با گریم جدید به ماموریت دیگری رفت، دوباره کی بازمی‌گردد و من بالبخند می‌گفتم که اجازه بدهید ببینیم نویسنده چه تصمیمی برای تانیا خواهد گرفت.

با توجه به آمادگی جسمانی که دارید چرا پیش‌تر از این توانایی در ایفای نقش‌هایتان استفاده نکرده بودید؟ ممکن است تا امروز بسیاری از مخاطبان شما از آن بی‌اطلاع باشند. 

انتخاب بازیگر هم از مقولاتی است که در بسیاری از آثار حالت غیر حرفه‌ای پیدا کرده است؛ طوری که ابتدا از ما قیمت می‌پرسند در حالی که نه فیلمنامه‌ای خوانده شده و نه نقش ما در آن کار مشخص است. گویا قیمت می‌گیرند که به اندازه قیمت پیشنهادی ما برایمان نقش تعریف کنند؛ این درد مدت‌هاست گریبان حرفه بازیگری را گرفته در صورتی که در گذشته ابتدا به ما فیلمنامه داده می‌شد، بعد پیشنهاد نقش و در صورت قبول نقش بحث مالی، دستمزد و قرارداد پیش می‌آمد. این مسائل موجب شده تا من بازیگر به خیلی از چنین پیشنهادهایی توجه نکنم و ترجیح بدهم اوقات خود را به مطالعه، خواندن کتاب و ورزش اختصاص دهم و آن‌قدر منتظر بمانم تا یک کار گروهی خوب و با عوامل حرفه‌ای مثل نون خ به من پیشنهاد شود که امید‌وارم اتفاقاتی مثل تجربه حضور در نون خ برای من بیشتر بیفتد. با توجه به سابقه ۳۲ ساله بازیگری من و اکثر همکاران در این حوزه، همواره منتظر چنین اتفاقاتی هستیم تا پیشنهاد کاری در خور به ما بشود تا از هنر بازیگری خود در جای درستی استفاده کنیم، نه برای هر نقشی و به هر قیمتی.

عده‌ای از بازیگران پس از چند سال اشتغال در این حرفه به سمت کارگردانی می‌روند. با توجه به سابقه‌ای که در ایفای نقش در ژانرهای مختلف دارید، هیچ‌وقت دغدغه تجربه سایر شاخه‌های هنری مثل نویسندگی و کارگردانی را داشتید؟ 
باتوجه به سابقه دیرینه من در کتاب خواندن، همکارانی که از دوستان صمیمی من هستند، با علم به این موضوع، معمولا به من این لطف را دارند که فیلمنامه‌های‌شان را بخوانم و نکات مورد نظرم را به لحاظ چفت و بست قصه برایشان نوشته و یادداشت و تا حد امکان کمک‌شان ‌کنم. بارها هم از من برای کارگردانی هنری دعوت شده و همکارانم معتقدند که این نگاه در من وجود دارد ولی اساسا دغدغه من اینها نیست و فقط بازیگری را ترجیح می‌دهم. اصولا از آن دسته بازیگران هستم که عقیده دارم، من بازیگرم، ترجیح می‌دهم در یک شاخه باشم و خوب آن را جلو ببرم و از این شاخه به آن شاخه نکنم ولی هستند عزیزان همکاری که تمایل به تجربه سایر رشته‌ها دارند و قابل احترام می‌باشند.

برای ایفای نقش بیشتر به آثار کمدی علاقه ‎دارید یا اولویت‌تان گونه دیگری است؟
همان‌طور که اشاره کردم آنچه در انتخاب نقش برای شخص من اولویت دارد، دوست داشتن آن نقش، ارتباط گرفتن با نقش و همذات‌پنداری با آن است. با توجه به این‌که من به مدت 8 سال تا سال 1402، بازرس انجمن بازیگران سینما و تلویزیون ایران بودم که البته بعد از آن خودم را درگیر این عنوان نکردم، از این رو با دغدغه بسیاری از بازیگران مطلع هستم. گاه شاید مردم جامعه بر من خرده گرفته‌اند که چرا فلان نقش را بازی کرده‌ام و من در جواب آنها می‌گویم که من هم مثل شما هزینه زندگی و درمان دارم و باید نیازهای فرزندم را تامین کنم.

اتفاقا به‌تازگی وقتی برای تسویه وام به بانک مراجعه کرده بودم، عده‌ای با تعجب می‌پرسیدند مگر شما هم نیاز به وام پیدا می‌کنید؟! باید در نظر داشت که تنها تعداد محدودی از بازیگران دستمزدها و رقم‌های آنچنانی دریافت می‌کنند که البته دلیل این اختلاف دستمزدها هم مشخص نیست. بقیه بازیگران با توجه به تجربه بازرسی من در انجمن بازیگران، اکثرا مشکلات مالی داشته، مستاجرند، از این جهت به‌دلیل مسائل مالی گاه مجبور به قبول نقشی می‌شوند که شاید خیلی مورد پسند ایشان نیست. آنچه که همواره برای من جای سؤال دارد، بیمه صنف بازیگران است و با این‌که این بیمه از نوع بیمه کارگری است؛ سابقه کار و سنوات، سختی کار و بازنشستگی به ما تعلق نمی‌گیرد و ما شامل بیمه بیکاری نمی‌شویم، حتی اگر مدت بیکاری ما از چند سال تجاوز کند. ضمن این‌که من بازیگر مستندات تصویری، قراردادی برای اثبات سوابق کاری خود دارم؛ چگونه است که از ۳۲ سال سابقه مستند، تنها ۱۲ سال آن در بیمه برای من لحاظ می‌شود. امیدوارم در این خصوص مسئولان مربوط نگاه مثبتی به اهالی هنر داشته باشند تا بازیگری مثل زهره حمیدی که مدت‌ها است با بیماری شدیدی دست و پنجه نرم می‌کند و بعد از این همه سال فعالیت، بیمه ندارد، بتواند برای دوران میانسالی، بیماری و از کار افتادگی خود، نقطه امیدی داشته باشد. برای مثال درهمین سریال نون‌خ در عرض یک هفته، پنج حادثه برای گروه فنی رخداد، حشره ناشناخته‌ای گریمور را نیش زد، هرچند که شکر خدا برای خود من اتفاقی نیفتاد، ولی از آنجا که اتفاق ناخواسته است، در نتیجه مباحث مطرح شده در‌خصوص بیمه و امثال آن شامل تمامی صنوف این حوزه مانند عوامل فنی، گروه صحنه و... می‌تواند نقش مهمی در عملکرد و تامین کلیه عوامل و صنوف هنری داشته باشد. ضمن این‌که در این خصوص خانه سینما با برچسب تلویزیونی‌زدن به اغلب بازیگران، از حمایت حداقلی بازیگران شانه خالی می‌کنند. در صورتی که بازیگری، منهای بازیگری تئاتر که به صورت زنده اجرا می‌شود، در تلویزیون، فیلم کوتاه و سینما برای نمایش حس به مخاطب، از فرمول یکسانی تبعیت می‌کند و احساس او در هر‌کدام از این مقولات کم و زیاد نخواهد بود. بازی در مقابل دوربین یک شکل است و نیاز به برچسب زدن و ارجاع به سازمان دیگر ندارد. امیدوارم از اندک بازیگرانی که بالای 20سال سابقه کار در تلویزیون دارند و در سال‌های بازیگری، سختی‌های بسیاری متحمل شده‌اند، بیشتر حمایت شود و با ارائه تبصره یا مصوبه‌ای به سازمان بیمه تامین اجتماعی، ضمن پرداخت حق بیمه از جانب هر بازیگر، سوابق کاری او را به وی بازگردانند. من از سال ۷۵ عضو خانه سینما هستم و شروع بازیگری‌ام از سینما بوده است؛ بعد از این همه سال، برای تمدید کارت عضویت، می‌خواهند پنج نقش یک سینمایی در سال را ارائه دهیم در صورتی‌که ما در سال، مگر چند کار سینمایی تولید می‌کنیم که نقش یک آن، خانم‌ها باشند و هر بازیگری برای تمدید کارت خود بخواهد رزومه بازی در نقش یک آن را به خانه سینما ارائه دهد.

درصورتی‌که من نشان «ب هنری» معادل فوق‌لیسانس از فرهنگ و ارشاد دارم و این‌که ارشاد من را برای اعطای نشان هنری قبول دارد ولی خانه سینما آن‌هم برای تمدید کارت نه! ضمن این‌که همه ما با یکدیگر در ارتباط بوده و همکار هستیم که در بینابین این همکاری‌ها عنوان می‌شود اساسنامه اشکال دارد و هنوز بعد از یک دهه این اشکالات در اساسنامه رفع نشده است. کاش نهادها و سازمان‌ها به‌جای برپایی مجلس ترحیم و مراسم یادبود بازیگران، در زمان حیات آنها، نقش حمایتی از بازیگران داشته باشند تا یک بازیگر باسابقه مجبور نباشد مثلا برای دریافت وام آن‌همه دوندگی کند.

با تمام این چالش‌ها همچنان دغدغه بازیگری دارید و به این شغل به‌صورت حرفه‌ای نگاه می‌کنید. چرا؟
عشق به مردم اصلی‌ترین محرک ما در عرصه بازیگری است و من از زمان قبول حضور در «نون‌خ» امیدوار بوده و هستم که بتوانیم حتی برای دقایقی شادی به خانه‌های مردم ببریم تا در این روزگار دقایقی بخندند و این حداقل کاری است که ما می‌توانیم با عشق و جان برای هموطنان خود انجام دهیم. خدا را شاکرم جزو معدود افرادی هستم که مردم به من اطمینان دارند. در فضای مجازی به من پیام می‌دهند، از مشکلات خود می‌گویند، کمک‌های‌شان را از طریق من در اختیار نیازمندان قرار می‌دهند و من نیز تا جایی که در توانم بوده و به یاری خدا از اعتبار و ارتباط خود در جایگاه هنر، به نفع مردمم استفاده کرده‌ام. تا جایی که برایم مقدور باشد سعی می‌کنم مشکلات آنها را پیگیری و کمک کنم. 

تا امروز چه نقش‌هایی را دوست داشتید بازی کنید اما به شما پیشنهاد نشده یا به‌هردلیل امکان حضور در آنها را نداشتید؟ 
بازیگری مانند دنیای واقعی، اقیانوس بیکرانی از نقش‌های متعدد است. یکی از نقش‌های مورد علاقه من، حضور زنان کشورم در جنگ هشت‌ساله در مقابل عراق است که یک‌بار پیش از این افتخار بازی در فیلم دختران جنگ به کارگردانی آقای عبداللهیان را داشتم و در آن، نقش یکی از زنان مدافع خرمشهر در زمان حمله رژیم بعثی را ایفا کردم. در این فیلم شاهد چهار دختر مبارز هستیم که سه نفر از آنان به شهادت می‌رسند. من هنوز برای بازی در آن نقش به خود می‌بالم. مقوله جنگ هشت‌ساله ما چیزی است که هیچ‌وقت نباید فراموش شود و هنوز می‌توان کلی در مورد آن نوشت و تکرار کرد تا آن رشادت‌ها هیچ‌گاه از ذهن مردم ما پاک نشود. دلم می‌خواهد بازهم فیلمسازان ما با نگاه متفاوت‌تری به آن بپردازند؛ چراکه وظیفه ما این است که آن هشت سال را زنده نگه داریم. در زمان جنگ، من خردسال بودم و بیشتر صدای آژیر‌ها را به یاد دارم. در آن دوران مادر من به‌عنوان پرستار سه شیفت سر کار حاضر بود و در آن میان وقتی به رزمندگان امدادرسانی می‌کرد ریه‌اش با گاز خردل درگیر شد و نای او تاول زد، طوری که به حد مرگ رسید.
مادر من اکنون ۸۰ ساله است اما تأثیرات جنگ، فشار کار سخت در آن دوران و افسردگی‌های ناشی از آن، سیر در خاطرات گذشته و تاثیری که آن زمان در اثر نبودن مادر بر سر فرزندان خردسالی که در خانه می‌ماندند، همگی فشارهای دوران جنگ است. وقتی که در مدرسه امتحان ریاضی داشتیم با صدای آژیر، برگه‌ها به هوا می‌رفت و ما با اضطراب و وحشت به سمت پناهگاه‌ها می‌گریختیم و همه اینها فشار‌های روحی آن دوران است که هنوز با ما مانده است.

اگر پیشنهاد فیلم یا سریال دفاع مقدسی داشتید، تمایل دارید با کدام کارگردان کار کنید؟
امروزه شرایط متفاوت شده است. گاه کارگردان‌ها و عوامل جوان آن‌قدر در تکنیک کارگردانی یا سایر رشته‌ها مثل فیلمبرداری، صدا و مانند آن تبحر دارند که به‌واقع گوی سبقت را ربوده‌اند. با توجه به سابقه همکاری که با نوید محمودی داشته‌ام، چون این کارگردان نگاه انسانی در کار دارد، احترام خاصی برای او قائل هستم و به عقیده من برکت کار نوید محمودی بیشتر به‌دلیل رفتار درستی است که در جایگاه خود دارد. در سریال فه‌فه، من، حسین رفیعی و سوسن پرور با نوید محمودی در مقام تهیه‌کننده همکاری داشتیم و به‌رغم این‌که آن زمان قرار بود دستمزدها را صداوسیما پرداخت کند اما او برای این‌که مدیون بچه‌های گروه نشود، با پول فروش منزل خود دستمزد عوامل گروه را پرداخت کرد. هرچند که قبل از آن دو قسط را پرداخت کرده بود و ما معترض شدیم که چرا چنین کاری کرده است. اگر چنین افرادی کارشان دیده می‌شود، حق‌شان است چرا که هاله انرژی درستی دارند. متاسفانه اعتراض به دیرکرد حقوق‌ها موجب می‌شود به کارهای دیگر دعوت نشویم در صورتی‌که وقتی تهیه‌کننده و کارگردانی توقع دارد بازیگرش به‌موقع سرکار حضور یابد و تمام احساسش را در خلق نقش به‌کار گیرد، می‌بایست خود نیز به تعهد و قرارداد‌ش پایبند باشد و در زمان معینی با بازیگر و عوامل خود تسویه کند. در کل باید همه عوامل گروه به نوعی پشت هم باشند تا هریک از افراد گروه از‌جمله بازیگر یک مجموعه که تامین یک خانواده برعهده اوست و مستاجر است به مشکل بر‌نخورد.

همه نقش‌هایم را دوست دارم

سماواتی به جام‌جم می‌گوید: در سال‌های اخیر با سریال‌های خوبی چون خوشنام، شهرک رنگین‌کمان که در ژانر کودک بود، چسب زخم با کاراکتری به نام هما که جزو کاراکترهای مورد علاقه من بود، بوم و بانو بوم با کاراکتر دلربا و چند کار دیگر برای تلویزیون کار کرده‌ام که تقریبا همه آنها را دوست داشته و نمی‌توانم بین آنها تفاوتی قائل شوم؛ چرا که وقتی من با نقش خود ارتباط برقرار می‌کنم دیگر برایم فرقی نمی‌کند که در چه نقشی و برای چه ژانری قرار است ایفای نقش کنم. اخیرا در یک کار سینمایی به نام تصویر آخر بازی کرده‌ام که فعلا در مرحله موسیقی توسط محمد فرشته‌نژاد است. تدوین آن پایان یافته و به‌نظر من در اکران بتواند موفقیت خوبی در میان مخاطب کسب کند زیرا نقشی که من در این اثر برعهده داشتم همچنان در ذهن من مانده و مرا درگیر خود کرده است؛ از این‌رو انتظار می‌رود که بازتاب مثبتی برای مخاطب داشته باشد. مادری که فرزند معلول و توانخواه خود را با نگرانی‌ها و دغدغه‌های ذهنی قابل تامل، بزرگ می‌کند و همواره نگران آینده او، بعد از خودش است. چنین مسأله‌ای از‌جمله مواردی است که جامعه کنونی ما با آن مواجه است؛ بازخوردی که ما باید در رفتار با این عزیزان در سطح جامعه داشته باشیم، نیازمند فرهنگ‌سازی است تا رفتار درستی را در مواجهه با این قشر داشته باشیم.

دیگر خبرها

  • علی‌اکبر طوفان‌پناه به کما رفت
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت
  • بازیگر قدیمی سینما به کما رفت/ عکس
  • گفتگو با مجری و بازیگر برنامه های نمایشی برای کودکان
  • ببینید | واکنش متفاوت ۲ بازیگر زن به قضاوت‌های مردم درباره چهره‌شان
  • واکنش سوسن پرور و صهبا شرافتی به قضاوت مردم (فیلم)
  • (ویدئو) بهرام بیضایی به بهاره رهنما: بازیگری نکن!
  • زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است
  • مردم باید ثمره کلنگ زنی ها را ببینند/ لزوم تحقق پروژه ها
  • انجام امور فرهنگی باید برعهده مردم باشد